سه تا زن انگلیسی ، فرانسوی و ایرانی با هم قرار میزارن که اعتصاب کنن و دیگه کارای خونه رو نکنن تا شوهراشون ادب بشن و بعد از یک هفته نتیجه کارو بهم بگن.
زن فرانسوی گفت:
به شوهرم گفتم که من دیگه خسته شدم بنابراین نه نظافت منزل، نه آشپزی، نه اتو و نه … خلاصه از اینجور کارا دیگه بریدم. خودت یه فکری بکن من که دیگه نیستم یعنی بریدم!
روز بعد خبری نشد ، روز بعدش هم همینطور .
روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست کرده بود و اورد تو رختحواب من هم هنوز خواب بودم ، وقتی بیدار شدم رفته بود .
زن انگلیسی گفت:
من هم مثل فرانسوی همونا را گفتم و رفتم کنار.
روز اول و دوم خبری نشد ولی روز سوم دیدم شوهرم
لیست خرید و کاملا تهیه کرده بود ، خونه رو تمیز کرد و گفت کاری نداری عزیزم منو بوسید و رفت.
زن ایرانی گفت :
من هم عین شما همونا رو به شوهرم گفتم
اما روز اول چیزی ندیدم
روز دوم هم چیزی ندیدم
روز سوم هم چیزی ندیدم
شکر خدا روز چهارم یه کمی تونستم با چشم چپم ببینم
ازغضنفر می پرسن چه جوری بستنی کیم می خوری؟ می گه می ذارمش لای نون، سیخشو می کشم بیرون
از غضنفر می پرسند چرا پرنده ها زمستان از شمال به جنوب پرواز می کنن ؟ میگه : آخه من امتحان کردم….. پیاده خیلی راهه
غضنفر رفت تعلیم رانندگی رفیقش پرسید چطور بود ؟ گفت : خوب بود ولی مربیه خیلی مذهبی بود . هر طرف من می پیچیدم می گفت یا امام رضا یا ابوالفضل
غضنفر میره ماشینشو بیمه کنه، آقاهه بهش میگه ایشااله هیچوقت از بیمهتون استفاده نکنید، غضنفر هم میگه ایشااله تو هم از این پوله خیر نبینی
ترکه روزه می گیره 5 دقیقه مونده به اذان روزشو میشکنه می گن چرا اینکارو کردی ؟ می گه خواستم به خدا ثابت کنم که می تونم اما نمی گیرم
آخری نوبت اصفهانیه می شه ، میاد جلوی قبر کلی گریه زاری می کنه ، آخرش هم با بغض میگه : شرمنده ، من صبح وقت نشد برم بانک پول بگیرم . بعد یک چک سیهزارتومنی مینویسه می اندازه تو قبر ، بیستهزارتومن بقیشو برمیدارم
غضنفر بعد از عملیات داشته شهدا رو جمع و توی پلاستیک می کرده بین شهدا یه زخمی بوده که به زحمت میگه من زخمی هستم شهید نشدم غضنفر میگه بیا برو توی پلاستیک شهید شدی بدبخت داغی نمیفهمی
یه صندلی بوده که هرکس روش میشسته و دروغ میگفته بادکنک بالای سرش میترکیده اصفهانیه میشینه میگه مافکر میکنیم آدمای ولخرجی هستیم بادکنک میترکه رشتیه میشینه میگه ما فکر میکنیم که آدمای با غیرتی هستیم بادکنک میترکه غضنفر میشینه میگه ما فکر میکنیم… بادکنک میترکه